المواضيع الأخيرة
أفضل 10 أعضاء في هذا المنتدى
أفضل 10 فاتحي مواضيع
+2
somi
مهرزاد
6 مشترك
ماجراهای دانشگاه...!
مهرزاد- مدیر ارشد
- جنسیت :
تعداد پستها : 379
امتیاز : 868
پستهای پسندیده شده : 58
متولد : 1986-04-01
تاریخ عضویت : 2009-10-16
سن : 38
- مساهمة رقم 1
ماجراهای دانشگاه...!
بهترین و خاطر انگیزترین ماجرا که تو دانشگاه برات افتاده و یا چیزایی که برات جالب بوده و هست و چه چیزاییش رو دوست داری و داشتی اینجا می خوایم اون لحظات رو با هم تقسیم کنیم ...!
somi- مدیر بازنشسته
- جنسیت :
تعداد پستها : 439
امتیاز : 507
پستهای پسندیده شده : 30
متولد : 2000-07-01
تاریخ عضویت : 2011-08-13
سن : 24
حالت من : :)
- مساهمة رقم 2
رد: ماجراهای دانشگاه...!
حالا اول بقیه بذارن شاید من یخم واشه
اين مطلب آخرين بار توسط somi در الجمعة سبتمبر 13, 2013 8:12 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
somi- مدیر بازنشسته
- جنسیت :
تعداد پستها : 439
امتیاز : 507
پستهای پسندیده شده : 30
متولد : 2000-07-01
تاریخ عضویت : 2011-08-13
سن : 24
حالت من : :)
- مساهمة رقم 3
رد: ماجراهای دانشگاه...!
بقیه بگذارند اینجا سانسور میشه اتوماتیک
عجب nlp ایی داره سیستم
عجب nlp ایی داره سیستم
somi- مدیر بازنشسته
- جنسیت :
تعداد پستها : 439
امتیاز : 507
پستهای پسندیده شده : 30
متولد : 2000-07-01
تاریخ عضویت : 2011-08-13
سن : 24
حالت من : :)
- مساهمة رقم 4
رد: ماجراهای دانشگاه...!
فکره بد نکنین
من معادله دیگرونو گفته بودم
الان این هوش مصنوعیتون میزنه اینم سانسور میکنه
من معادله دیگرونو گفته بودم
الان این هوش مصنوعیتون میزنه اینم سانسور میکنه
parisa- ناظر ارشد
- جنسیت :
تعداد پستها : 983
امتیاز : 1097
پستهای پسندیده شده : 39
متولد : 1990-06-04
تاریخ عضویت : 2009-11-06
سن : 34
حالت من : happy
- مساهمة رقم 5
رد: ماجراهای دانشگاه...!
مگه چی داری میگی که سانسور میشه
somi- مدیر بازنشسته
- جنسیت :
تعداد پستها : 439
امتیاز : 507
پستهای پسندیده شده : 30
متولد : 2000-07-01
تاریخ عضویت : 2011-08-13
سن : 24
حالت من : :)
- مساهمة رقم 6
رد: ماجراهای دانشگاه...!
الانم بگم سانسور میشه خب
خوبه حالا خاطراته دانشگاهمو تعریف نکردم ... اگه نه کلا سانسوریده بود
خوبه حالا خاطراته دانشگاهمو تعریف نکردم ... اگه نه کلا سانسوریده بود
somi- مدیر بازنشسته
- جنسیت :
تعداد پستها : 439
امتیاز : 507
پستهای پسندیده شده : 30
متولد : 2000-07-01
تاریخ عضویت : 2011-08-13
سن : 24
حالت من : :)
- مساهمة رقم 7
رد: ماجراهای دانشگاه...!
امیر عزیزم
راست میگفت آقای م ق که: اسم آدم به تدریج جزیی از وجودش میشه
چه بخواهیم و چه نخواهیم اسیر کسانی هستیم که دوستشان داریم
راست میگفت آقای م ق که: اسم آدم به تدریج جزیی از وجودش میشه
چه بخواهیم و چه نخواهیم اسیر کسانی هستیم که دوستشان داریم
اين مطلب آخرين بار توسط somi در الجمعة سبتمبر 13, 2013 8:24 pm ، و در مجموع 3 بار ويرايش شده است.
کوروش هخامنشی- مدیر سایت
- جنسیت : تعداد پستها : 78
امتیاز : 157
پستهای پسندیده شده : 13
تاریخ عضویت : 2009-09-11
- مساهمة رقم 8
رد: ماجراهای دانشگاه...!
معذرت اون کلمه اشتباهی سانسور شده بود ...!
مشکل برطرف شد
مشکل برطرف شد
somi- مدیر بازنشسته
- جنسیت :
تعداد پستها : 439
امتیاز : 507
پستهای پسندیده شده : 30
متولد : 2000-07-01
تاریخ عضویت : 2011-08-13
سن : 24
حالت من : :)
- مساهمة رقم 9
رد: ماجراهای دانشگاه...!
خواهش میکنم ... سیستمه دیگه ...
کوروش هخامنشی- مدیر سایت
- جنسیت : تعداد پستها : 78
امتیاز : 157
پستهای پسندیده شده : 13
تاریخ عضویت : 2009-09-11
- مساهمة رقم 10
رد: ماجراهای دانشگاه...!
درسته ولی تقصیر ما بود که تو نوشتن کلمات دقت نکرده بودیم ..!
خاطره جالبی داشتی از استادی که متنفر بودی... درست شده حکایت مار و پونه
خاطره جالبی داشتی از استادی که متنفر بودی... درست شده حکایت مار و پونه
Soheil- همکار انجمن
- جنسیت :
تعداد پستها : 390
امتیاز : 593
پستهای پسندیده شده : 38
متولد : 1985-02-04
تاریخ عضویت : 2009-10-16
سن : 39
حالت من : cool
- مساهمة رقم 11
موهای سبز
یه خاطره جالب واسه من مربوط میشه به یکی از همکیلاسیهای دخترمون ...!
ایشون از اون دسته دخترایی بود که اگه آرایش نمی کرد دانشگاه نمی اومد...
همیشه آرایشش خیلی غلیظ و تابلو بود و هر روز هم رنگ موهاش با دفعه قبل که می دیدیش فرق داشت
یه جوری بود که همیشه بیشتر موهاش بیرون بود و مورد انظباطی زیاد داشت ...
زد و گذشت و تو سال دوم چند تا درس با هم بودیم و آخرای سال بود البته آخرای سال تحصیلی نه منظورم ترم دوم اسفنده و اینفعه وقتی وارد کلاس شد همه یه ذره تعجب کردن آرایشش خیلی ملایم و موهاش کاملن زیر مقنعه و اصلن یه تیپ جدید همه کف بر شده بودن ...!
یرش خورده به سنگ و تصمیم گرفته دختر خوب و موجهی بشه : :eees12
یه لاخه موهاش هم بیرون نبود لا مصب ...
زد و نیم از کلاس گذشت و همه داشتن عادت می کردن به دیدن خانوم خانوما با تیپ جدید که یهو ذات خودش اومد سراغش و مقنعشو طوری دست کرد باز بشه همون دخمل قبلی ولی چشتون روز بد نبینه کلاس یهو منفجر شد....
بمب نبود فکر کنم خودشم یادش رفته بود موهاشو چقد ضاقع کرده موهاشو کوتاه کرده و بود یه رنگ سبز بد رنگی بهشون زده بود که انگار گاو رو سرش پی پی کرده
اون که دختر شر کلاس بود و کلی سر به سر بقیه میذلشت و حال همه رو میگرفت خودش شده بود سوزه و اینبارحتی استاد هم جلو خندشو نگرفت و اونم تا دید هوا پسه دوباره موهاشو داد زیر مقنعه فکر کنم یادش رفته بود ...! چه خرابکاری کرده...!
این یکی از خاطرات بود ... هنوز کلیش مونده شما تعریف کنین منم میگم :9j8y:
ایشون از اون دسته دخترایی بود که اگه آرایش نمی کرد دانشگاه نمی اومد...
همیشه آرایشش خیلی غلیظ و تابلو بود و هر روز هم رنگ موهاش با دفعه قبل که می دیدیش فرق داشت
یه جوری بود که همیشه بیشتر موهاش بیرون بود و مورد انظباطی زیاد داشت ...
زد و گذشت و تو سال دوم چند تا درس با هم بودیم و آخرای سال بود البته آخرای سال تحصیلی نه منظورم ترم دوم اسفنده و اینفعه وقتی وارد کلاس شد همه یه ذره تعجب کردن آرایشش خیلی ملایم و موهاش کاملن زیر مقنعه و اصلن یه تیپ جدید همه کف بر شده بودن ...!
یرش خورده به سنگ و تصمیم گرفته دختر خوب و موجهی بشه : :eees12
یه لاخه موهاش هم بیرون نبود لا مصب ...
زد و نیم از کلاس گذشت و همه داشتن عادت می کردن به دیدن خانوم خانوما با تیپ جدید که یهو ذات خودش اومد سراغش و مقنعشو طوری دست کرد باز بشه همون دخمل قبلی ولی چشتون روز بد نبینه کلاس یهو منفجر شد....
بمب نبود فکر کنم خودشم یادش رفته بود موهاشو چقد ضاقع کرده موهاشو کوتاه کرده و بود یه رنگ سبز بد رنگی بهشون زده بود که انگار گاو رو سرش پی پی کرده
اون که دختر شر کلاس بود و کلی سر به سر بقیه میذلشت و حال همه رو میگرفت خودش شده بود سوزه و اینبارحتی استاد هم جلو خندشو نگرفت و اونم تا دید هوا پسه دوباره موهاشو داد زیر مقنعه فکر کنم یادش رفته بود ...! چه خرابکاری کرده...!
این یکی از خاطرات بود ... هنوز کلیش مونده شما تعریف کنین منم میگم :9j8y:
somi- مدیر بازنشسته
- جنسیت :
تعداد پستها : 439
امتیاز : 507
پستهای پسندیده شده : 30
متولد : 2000-07-01
تاریخ عضویت : 2011-08-13
سن : 24
حالت من : :)
- مساهمة رقم 12
رد: ماجراهای دانشگاه...!
سره یکی از امتحاناته اخره ترم من و چند دانشجویه
دیگه تویه یه کلاس ته سالن دانشگاه افتادیم و بقیه بچه
ها تویه سالن بودن و امتحان هم طبقه دوم ساختمان
برگزار شده بود
نیم ساعتی از امتحان گذشته بود که یهو از تو سالن یه
صداهایی اومد ... انگار که خواسته باشن با صداشون
موجه مکزیکی بیان از همون دور هی صدایه جیغ میومد و
هر لحظه به ما نزدیکتر میشد همه بچه ها از رو صندلی
پریدن و دیگه میخواستیم فرار کنیم بیرون
که مراقبه امتحانات گفت هیچی نشده سره جاتون بشینید
من که از ترس فشارم افتاده بود تا حالا به عمرم همچین
غوغایی ندیده بودم ... خلاصه مراقبو سوال پیچ کردیم که
چی شده به ما بگید ما طاقتشو داریم و قول میدیم
خودمونو کنترل کنیم ... مراقب خیلی خونسرد گفت هیچی
فقط یه موش اومده بود تو سالن دانشجوا از همون اولین
نفری که موش رو دیده بودن سرو صدا راه انداخته
بودن .. فک کن به ترتیب از همون ردیفه اول تا اخره
سالن .. و جالبتر از همه اینکه این وسط صدایه جیغه
چند تن از پسرایه شجاعمون هم کاملا هویدا بود
دیگه تویه یه کلاس ته سالن دانشگاه افتادیم و بقیه بچه
ها تویه سالن بودن و امتحان هم طبقه دوم ساختمان
برگزار شده بود
نیم ساعتی از امتحان گذشته بود که یهو از تو سالن یه
صداهایی اومد ... انگار که خواسته باشن با صداشون
موجه مکزیکی بیان از همون دور هی صدایه جیغ میومد و
هر لحظه به ما نزدیکتر میشد همه بچه ها از رو صندلی
پریدن و دیگه میخواستیم فرار کنیم بیرون
که مراقبه امتحانات گفت هیچی نشده سره جاتون بشینید
من که از ترس فشارم افتاده بود تا حالا به عمرم همچین
غوغایی ندیده بودم ... خلاصه مراقبو سوال پیچ کردیم که
چی شده به ما بگید ما طاقتشو داریم و قول میدیم
خودمونو کنترل کنیم ... مراقب خیلی خونسرد گفت هیچی
فقط یه موش اومده بود تو سالن دانشجوا از همون اولین
نفری که موش رو دیده بودن سرو صدا راه انداخته
بودن .. فک کن به ترتیب از همون ردیفه اول تا اخره
سالن .. و جالبتر از همه اینکه این وسط صدایه جیغه
چند تن از پسرایه شجاعمون هم کاملا هویدا بود
somi- مدیر بازنشسته
- جنسیت :
تعداد پستها : 439
امتیاز : 507
پستهای پسندیده شده : 30
متولد : 2000-07-01
تاریخ عضویت : 2011-08-13
سن : 24
حالت من : :)
- مساهمة رقم 13
رد: ماجراهای دانشگاه...!
این سیستم به ق حساسه ...
Soheil- همکار انجمن
- جنسیت :
تعداد پستها : 390
امتیاز : 593
پستهای پسندیده شده : 38
متولد : 1985-02-04
تاریخ عضویت : 2009-10-16
سن : 39
حالت من : cool
- مساهمة رقم 14
رد: ماجراهای دانشگاه...!
راست میگی پردیسا !!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا چی شده
چرا چی شده
parisa- ناظر ارشد
- جنسیت :
تعداد پستها : 983
امتیاز : 1097
پستهای پسندیده شده : 39
متولد : 1990-06-04
تاریخ عضویت : 2009-11-06
سن : 34
حالت من : happy
- مساهمة رقم 15
رد: ماجراهای دانشگاه...!
پردیسا نوشته است: سره یکی از امتحاناته اخره ترم من و چند دانشجویه
دیگه تویه یه کلاس ته سالن دانشگاه افتادیم و بقیه بچه
ها تویه سالن بودن و امتحان هم طبقه دوم ساختمان
برگزار شده بود
نیم ساعتی از امتحان گذشته بود که یهو از تو سالن یه
صداهایی اومد ... انگار که خواسته باشن با صداشون
موجه مکزیکی بیان از همون دور هی صدایه جیغ میومد و
هر لحظه به ما نزدیکتر میشد همه بچه ها از رو صندلی
پریدن و دیگه میخواستیم فرار کنیم بیرون
که مراقبه امتحانات گفت هیچی نشده سره جاتون بشینید
من که از ترس فشارم افتاده بود تا حالا به عمرم همچین
غوغایی ندیده بودم ... خلاصه مراقبو سوال پیچ کردیم که
چی شده به ما بگید ما طاقتشو داریم و قول میدیم
خودمونو کنترل کنیم ... مراقب خیلی خونسرد گفت هیچی
فقط یه موش اومده بود تو سالن دانشجوا از همون اولین
نفری که موش رو دیده بودن سرو صدا راه انداخته
بودن .. فک کن به ترتیب از همون ردیفه اول تا اخره
سالن .. و جالبتر از همه اینکه این وسط صدایه جیغه
چند تن از پسرایه شجاعمون هم کاملا هویدا بود
somi- مدیر بازنشسته
- جنسیت :
تعداد پستها : 439
امتیاز : 507
پستهای پسندیده شده : 30
متولد : 2000-07-01
تاریخ عضویت : 2011-08-13
سن : 24
حالت من : :)
- مساهمة رقم 16
رد: ماجراهای دانشگاه...!
اين مطلب آخرين بار توسط somi در الجمعة سبتمبر 13, 2013 8:30 pm ، و در مجموع 2 بار ويرايش شده است.
somi- مدیر بازنشسته
- جنسیت :
تعداد پستها : 439
امتیاز : 507
پستهای پسندیده شده : 30
متولد : 2000-07-01
تاریخ عضویت : 2011-08-13
سن : 24
حالت من : :)
- مساهمة رقم 17
رد: ماجراهای دانشگاه...!
راستش من خیلی این شکلک رو دوست دارم
و دلیلش هم به دانشگاه مربوط میشه ...
خلاصه این شکلکه زیباترین شکلکه دنیاست به نظره من و دوست دارم همیشه از اون استفاده کنم
چون منو یاده خاطراته اردو میندازه
و دلیلش هم به دانشگاه مربوط میشه ...
خلاصه این شکلکه زیباترین شکلکه دنیاست به نظره من و دوست دارم همیشه از اون استفاده کنم
چون منو یاده خاطراته اردو میندازه
اين مطلب آخرين بار توسط somi در السبت فبراير 18, 2012 5:10 am ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
parisa- ناظر ارشد
- جنسیت :
تعداد پستها : 983
امتیاز : 1097
پستهای پسندیده شده : 39
متولد : 1990-06-04
تاریخ عضویت : 2009-11-06
سن : 34
حالت من : happy
- مساهمة رقم 18
رد: ماجراهای دانشگاه...!
چه خاطراتی داری پردیسا
خاطره دارم ولی لوسن همشون و نمی دونم اینجا بگم یا نه .............
خاطره دارم ولی لوسن همشون و نمی دونم اینجا بگم یا نه .............
somi- مدیر بازنشسته
- جنسیت :
تعداد پستها : 439
امتیاز : 507
پستهای پسندیده شده : 30
متولد : 2000-07-01
تاریخ عضویت : 2011-08-13
سن : 24
حالت من : :)
- مساهمة رقم 19
رد: ماجراهای دانشگاه...!
یه خاطره دیگه هم دارم که اول باید شما چند تا خاطر بگید تا بعد من اونو تعریف کنم
لطفا بقیه هم خاطره بذارن ...
لطفا بقیه هم خاطره بذارن ...
Soheil- همکار انجمن
- جنسیت :
تعداد پستها : 390
امتیاز : 593
پستهای پسندیده شده : 38
متولد : 1985-02-04
تاریخ عضویت : 2009-10-16
سن : 39
حالت من : cool
- مساهمة رقم 20
رد: ماجراهای دانشگاه...!
من یه بار یه خاطره تعریف کردم و مثل تو منتظرم بقیه تعریف کنن!
حداقل دو نفر دیگه تعریف کنن منم تعریف میکنم .
همش که نمیشه ما بگیم بقیه بشینن بخونن :aws2314:
حداقل دو نفر دیگه تعریف کنن منم تعریف میکنم .
همش که نمیشه ما بگیم بقیه بشینن بخونن :aws2314:
elham- کاربر فعال
- جنسیت :
تعداد پستها : 376
امتیاز : 403
پستهای پسندیده شده : 20
متولد : 1992-11-02
تاریخ عضویت : 2011-09-07
سن : 32
- مساهمة رقم 21
رد: ماجراهای دانشگاه...!
ای بابا تعریف کنین دیگه چقدر تعارف میکنین
somi- مدیر بازنشسته
- جنسیت :
تعداد پستها : 439
امتیاز : 507
پستهای پسندیده شده : 30
متولد : 2000-07-01
تاریخ عضویت : 2011-08-13
سن : 24
حالت من : :)
- مساهمة رقم 22
رد: ماجراهای دانشگاه...!
الهام جون تو خاطره نداری ؟؟
دبیرستانم باشه ما قبول داریم ....
دبیرستانم باشه ما قبول داریم ....
elham- کاربر فعال
- جنسیت :
تعداد پستها : 376
امتیاز : 403
پستهای پسندیده شده : 20
متولد : 1992-11-02
تاریخ عضویت : 2011-09-07
سن : 32
- مساهمة رقم 23
رد: ماجراهای دانشگاه...!
خودتون که تجربه کردین دبیرستان همش خاطرس
somi- مدیر بازنشسته
- جنسیت :
تعداد پستها : 439
امتیاز : 507
پستهای پسندیده شده : 30
متولد : 2000-07-01
تاریخ عضویت : 2011-08-13
سن : 24
حالت من : :)
- مساهمة رقم 24
رد: ماجراهای دانشگاه...!
خب بگو دیگه الهام جون ... این طلسمو بشکنو بگو ووووووو
من دیگه طاقت ندارم میخوام خاطره تعریف کنم
ولی قبلا گفتم که باید بقیه هم شرکت کنن تا من ادامه بدم
elham- کاربر فعال
- جنسیت :
تعداد پستها : 376
امتیاز : 403
پستهای پسندیده شده : 20
متولد : 1992-11-02
تاریخ عضویت : 2011-09-07
سن : 32
- مساهمة رقم 25
رد: ماجراهای دانشگاه...!
عزیزم من نوبتموبهت میدم اخه بایدفکرکنم یه خوشکلشوبگم
حالامن طاقت ندارم زودیک دوسه یک دوسه
میخوااااااااااااام
حالامن طاقت ندارم زودیک دوسه یک دوسه
میخوااااااااااااام
الثلاثاء سبتمبر 10, 2013 4:24 pm من طرف starss501
» دانلود فیلم زیبای Devdas
الجمعة أبريل 05, 2013 10:42 pm من طرف مهرزاد
» پرسش و پاسخ
الجمعة أبريل 05, 2013 10:16 pm من طرف مهرزاد
» دوستای گل من خودشون رو معرفی کنن ...!
الجمعة أبريل 05, 2013 9:43 pm من طرف مهرزاد
» درخواست فیلم
الثلاثاء ديسمبر 18, 2012 7:24 am من طرف edvik
» موسیقی کلاسیک
الجمعة نوفمبر 16, 2012 9:18 am من طرف somi
» نوستالژی، شما یادتون نمیاد... / متن و تصاویر
الأحد أغسطس 26, 2012 1:36 pm من طرف مهرزاد
» این دفعه دیگه واقعاً یادش بخیر !!!! / تصاویر
الأحد أغسطس 26, 2012 7:44 am من طرف somi
» تولد تولد تولدت مبارک مهرزاد خان گل
السبت أغسطس 25, 2012 5:28 pm من طرف مهرزاد